{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
برـآ مــَن شـآرژ ندـآشـــت ولــــی ... بـآ دوستـــآم لـآو میترکونـــد ... :)
یــــــــک روز به خودت می آیـــــی آن روز می فهمـــــی خــــــودت را به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی …
برای تو… نمیدانم چطور میگذرد…! اما برای من… انگار… خنجر بر گلویم گذاشته اند… اما نمیبرند…
هیچگاه ادعای خاص بودن نکردم، اما خاص بودن عشق تو... مرا هم خاص کرد
چه تقدیر بدیست ! من اینجا بی تو می سازم و تو، آنجا با او می سازی...
رویِ دَستِ شَب مـانده ام ! دیگر حتی ; خـــواب هم مـَـرا نــمی بَــرَد
وقتی از همه دنیا ناراحتم ؛ فقط با تو آروم میشم اما وقتی تو ناراحتم میکنی ؛ همه دنیا هم نمیتونه آرومم کنه
خیلی دنبالم دویدی..اما نمی رسیدی تا سرعتمو کم کردم که بهم برسی ,هوا برت داشت..فکر کردی میتونی به اونایی که تندتر از منم هستن برسی!!! رد شدی ورفتی بیچاره حالا بدو تا برسی.
دلم کار دست است...خودم بافتمش...تارش ازسکوت...پودش از تنهایی...برای همین است که خریدار ندارد...
هیچ وقت تو کلاس اول دبستان تو دیکته ها دلتنگیرو یادندادن... می دونستن بعضی واژه ها کشیدنی هستن نه نوشتنی.
من وشب های سنگین جداییتحمل های بار بی وفاییالهی بشکند دست تقدیر راچه بد طرحی است طرح بی وفایی
نمی دونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو نمی دونم چرا قسمت میکنم روزهای خوب زندگیمو چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن وسط قصه میشه سربه سر من میزارن تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میزارن
مادر تنها کسی است که می توان «دوستت دارم»هایش را باور کرد....... حتی اگر نگوید!!!!!!!
نگران نباش.......... یلدا رفته....... دیگر شبهای نبودنت کوتاه می شود عزیزم!!!!!!!
ساده براي خودم ... زنده گی ام لنگ ِ یک آغوش است ...
تنهائی بوی ِ دیوار می دهد ... ، آن که سَر می گذارد حرف َم را می فهمد ...
برـآ مــَن شـآرژ ندـآشـــت ولــــی ... بـآ دوستـــآم لـآو میترکونـــد ... :)
یــــــــک روز به خودت می آیـــــی آن روز می فهمـــــی خــــــودت را به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی …
برای تو… نمیدانم چطور میگذرد…! اما برای من… انگار… خنجر بر گلویم گذاشته اند… اما نمیبرند…
هیچگاه ادعای خاص بودن نکردم، اما خاص بودن عشق تو... مرا هم خاص کرد
چه تقدیر بدیست ! من اینجا بی تو می سازم و تو، آنجا با او می سازی...
رویِ دَستِ شَب مـانده ام ! دیگر حتی ; خـــواب هم مـَـرا نــمی بَــرَد
وقتی از همه دنیا ناراحتم ؛ فقط با تو آروم میشم اما وقتی تو ناراحتم میکنی ؛ همه دنیا هم نمیتونه آرومم کنه
خیلی دنبالم دویدی..اما نمی رسیدی تا سرعتمو کم کردم که بهم برسی ,هوا برت داشت..فکر کردی میتونی به اونایی که تندتر از منم هستن برسی!!! رد شدی ورفتی بیچاره حالا بدو تا برسی.
دلم کار دست است...خودم بافتمش...تارش ازسکوت...پودش از تنهایی...برای همین است که خریدار ندارد...
هیچ وقت تو کلاس اول دبستان تو دیکته ها دلتنگیرو یادندادن... می دونستن بعضی واژه ها کشیدنی هستن نه نوشتنی.
من وشب های سنگین جداییتحمل های بار بی وفاییالهی بشکند دست تقدیر راچه بد طرحی است طرح بی وفایی
نمی دونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو نمی دونم چرا قسمت میکنم روزهای خوب زندگیمو چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن وسط قصه میشه سربه سر من میزارن تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میزارن
مادر تنها کسی است که می توان «دوستت دارم»هایش را باور کرد....... حتی اگر نگوید!!!!!!!
نگران نباش.......... یلدا رفته....... دیگر شبهای نبودنت کوتاه می شود عزیزم!!!!!!!
ساده براي خودم ... زنده گی ام لنگ ِ یک آغوش است ...
تنهائی بوی ِ دیوار می دهد ... ، آن که سَر می گذارد حرف َم را می فهمد ...
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}